مالک بن نبی
مقدمه از استاد محمود شاکر (4) ترجمه و تحقیق از علی حجتی کرمانی
ویژگیهای اعجاز قرآن*
همانطور که دریافتیم از این ناحیه و نظر1از عرب مطالبهی اقرار و تسلیم(در برابر حق توحید و نبوت)میگردد،و نیز از همین جهت وجهه است که امت عرب در سخنانی که از زبان مردی جوشیده از میان خودش میشنود گرفتار تحیر و سرگردانی میگردد چون از یطرف مییابد که این سخن از جنس کلام خودشان میباشد،زیرا به زبان خود آنها،زبان عربی آشکار2فروفرستاده شده...و از طرف دیگر آنرا مباین با کلام خویش میبیند؟...چه کند؟و متحیرا ست که پیرامون این کلام چه بگوید؟و از روی تحیر و اضطراب نشات گرفتهی از طغیان و کینهتوزی و نهایت خصومت،نمیداند به محمد(ص)آورندهء این کلام چه نسبتی بدهد؟
به این داستان مشهور توجه کنید:
گروهی از قریش و در راس آنان"ولید بن مغیرة"در توطئهای که تهیه دیده بودند در مراسم حج انجام دهند متحیر بودند چه کنند و چه بگویند؟توطئهی آنها این بود که اینبار همگی باقول واحد و بدون اختلاف و پراکندگی به آورنده و تلاوت کنندهء قرآن بر مردم،یک اتهام و نسبت را وارد سازند،نظر آنها به اینجا منتهی گردید که اتهام را بهنگامی که محمد(ص)در موسم و مراسم حج مشغول خواندن قرآن است،وارد ساخته و در میان شرکتکنندگان شیوع دهند...اما دربارهء عناوین اتهام،این نسبتها را به مشاوره گذاردند:کاهن،مجنون،شاعر و ساحر با یکدیگر تبادل فکر نمودند که محمد(ص)را با کدام یک از عناوین فوق متهم سازند وی را کاهن بنامند و یا مجنون و یا شاعر و یا ساحر؟...تا اینکه نوبت اظهارنظر به مسنترین و صاحبنظرترین ایشان یعنی"ولید بن مغیرة"رسید،وی همهی پیشنهادات آنها را بدین بیان مردود دانست.
بخدا قسم در کلام محمد شیرینی و حلاوتی است مانند اینکه اصل و ریشهاش خرماست و شاخه و فرعش میوهء چیدنی،شما از نسبتها و اتهاماتی این چنین بهرهای برنخواهید گرفت مگر آنکه بطلان خویش را به اثبات رسانید،بنا بر این بعقیدهء من بهتر است که اینطور شایع گردانیم.
محمد ساحری است که با گفتر خویش میان شخص و پدرش،میان فرد و برادرش بین شخص و همسرش،و میان فرد و عشیرهاش،جدائی میافکند؟
این تحیر تاریک و اضطراب کور که عقل و اندیشهی ایشان را زیر پوشش خود گرفته و صبر و بردباری و"کظم غیظ"را از آنها ربوده بود(آنسان که ولید آنرا توصیف نمود چه درست وصف کرد...)،تحیری بود که از ناحیهی استماع نظم و بیان قرآن حاصل گشت،نه به دلیل درک و فهمی که از دقائق تشریع و ظرائف قانونگذاری شگفتیهای اسرار آفرینش مندرج در قرآن داشتند و نه به جهت مسائل غیبی قرآن که نمیتوانستند نسبت به آنها مومن گردند و خبرهای این کتاب آسمانی از قرون گذشته که قدرت شناخت و باور آنرا نداشتند...
...نور وحی همچنان فروزان بود و سال به سال درخشندهتر و فروزانتر میگشت...و محمد(ص)در علن و آشکار شدن رسالت خویش اصرار میوزید...تا بالاخره برای نخستین بار قرآن را به صورت آشکار بر اعراب مکه و همهی آنها که به همراه ایشان به طواف کعبه میآمدند،در مناسبتها و مراسم حج و در میان بازارها،برخواند. قریش خویش را برای متهم ساختن محمد(ص)و ستیزه باوی آماده میساخت.در کینه و خصومت،انکار و تکذیب و در عداوت و آزار،لجاجت و سرسختی نشان میدهد....و چون دشمنی و انکار و تکذیب ایشان به درازا انجامید و چونان"ولید"آتش کینه و حسادت و خصومت در دلهای کفرآلودشان زبانه کشید...،خداوند از طریق وحی ایشان را مورد صب و سرزنش قرار داد و به انها در رابطهی با تحیر و سرگردانیشان نسبت به تلاوت آیات قرآنی،نهیب زد و هشدار داد؟
مسلمانان در مدت اقامت 13 سالهی رسول الله(ص)در مکه،مستضعف بودند و در سرزمین مکه بصورت"اقلیت"میزیستند...در حالیکه همچنان وحی پیاپی نازل میگردید و کفار را"تحدی"مینمود که اگر راست میگویند همانند این قرآن را بیاورند، سپس"تحدی"را به کمتر از آن تنزل داده و از ایشان میخواهد تا ده سورهء برساخته چونان سور قرآن ارائه دهند...و چون عاجز و ناتوان ماندند،خداوند برایشان و بر ثقلین از"جن و انس"،همهی منافذ لجاج و عناد را بربست و وحی خویش را اینچنین قاطع و محکم بر پیامبرش فروفرستاد.
"قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یاتوا بمثل هذا القرآن لایاتون بمثله ولو کان بعضهم لبعض ظهیرا..3..و بحق چنین است...؟
و این،یک کلام و بلاغ قاطع و جازمی است که هیچ بازدارندهای برای آن نیست ...و غایت و منتها نهایتی است که مسئلهی قرآن و موضوع نزاع و درگیری نسبت به ان را پایان میدهد...نه تنها نزاع میان رسول الله(ص)و قوم خویش از مردم عرب، بلکه بین او و بین کل بشریت با همهی اختلافاتی که در رنگ و زبان دارند...نه بلکه میان او و بین"مجموعهی انس و جن متحد و دست به یکی شده و پشت به پشت هم داده"
و بالاخره همین"گزارش و بلاغ"حق که نه از پیش روی و نه از پشتسر ردکننده و بازدارندهای ندارد،همان است که بعدها ما آنرا در اصطلاح"اعجاز قرآن"نام نهادیم...
خواننده گرامی!
آنچه را که برایت برگشودم و تاریخ بسیار بسیار کوتاهی بود،لکن در دلالت بر تعریف و تحدید معنی"اعجاز قرآن"به مفهومی که از اطلاق این لفظ4فهمیده میشود،کافی است و همچنین در دلالت براینکه این"اعجاز"از هر جهت و از هر ناحیه اعجاز میباشد،کفایت میکند.
و نیز کاشف از امور و مسائل مهمی است که کاوشگر مسائل قرآنی و پژوهشگر در اعجاز قرآن،مستغنی و بینیاز از شناخت آنها نیست.
اول-باید دانست که در مقام مسئلهی"اعجاز"،اندک و بسیار قرآن یسکان است..5
دوم-اعجاز در ماهیت نظام و تربیت قرآن پایدار،محکم و ثابت میباشد و همچنین"بیان و نظم"آن و تباین خصائص و ویژگیهای آن با خصائص هر نظم و بیانی در "لغت عرب"...و در سایر لغات بشری...و بعد در بیان جمیع ثقلین، جن و انس متحد و به پشت یکدیگر داده...
سوم-کفار،معاندین و مخالفینی که توسط این قرآن مورد"تحدی"قرار میگیرند این قدرت تشخیص و تمیز و استعداد را دارا هستند که میان"کلام بشر"و کلامی که از سنخ کلام بشر نیست،تمیز و تفاوت قائل شوند؟
چهارم-کسانیکه بوسیله قرآن"تحدی"میشوند،این فهم و درک را دارند که بدانند آنچه را که از ایشان خواسته میشود تا همانند آن و یا ده سورهء برساختهی مثل آن را بیاورند،از قماش و نحوهء بیانی است که در ضمائر و وجدانهای خویش براستی مییابند که خارج از جنس و سنخ بیان بشر میباشد.
پنجم-هرگز مفهوم این"تحدی"آن نیست که مطابق و همانند معانی و مفاهیم قرآنی آورده شود،بلکه خواسته شده است از کل مفاهیم،معانی و اغراضی را که توانائی برساخت و خلق آنها دارند،و در نفوس انسانی شایستگی قبول یا رد را دارا میباشند، بیاورند.
ششم-این تحدی برای ثقلین و همهی جهانیان(انس و جن متحد و دست به یکی..."تا روز قیامت ادامه و استمرار دارد...
هفتم-مسائلی که در قرآن کریم"از اسرار و مکنونات غیبی،و از دقائق تشریع و ظرائف قانونگذاری و از شگفتیهای آیات خداوندگار در نظام آفرینش"وجود دارد،همه و همه از این"تحدی"ای که منجر به"اعجاز"میگردد،جدا و ممتاز است،هرچند که بطور کلی،همهی آنها برهانی بشمار میرود بر این واقعیت که قرآن مجید از جانب خداوند فروفرستاده شده است ولی دلیل بر آن نیست که،"اسلوب و بیان"آن مباین و متضاد با "نظم و بیان"کلام بشری است،و با این"تضاد و مباینت"کلام رب العالمین و پروردگار
امور هفتگانه فوق،موضوعاتی است که بوسیلهء تحقیق و بررسی تاریخ نزول قرآن و کنکاش و رسیدگی آیات مربوط به"شان نزول"استخراج میگردند..آیاتی که به جدال مشرکین از عرب در صحت آیاتی که از آسمان برایشان میآمد،اشاره دارد،همانند جدال ایشان در قبال سایر آیات و معجزات انبیاء سلف...
و تو را در این زمینه،سخن رسول اکرم(ص)بسنده است جائی که میفرماید:
"هیچ پیامبری برانگیخته نشده است مگر اینکه"آیات معجزاتی"بدو عطا گردید که جنبهی"تنبه و عبرت"6داشت و برآن اساس انسانها ایمان میآورند...اما آیاتی که بصورت وحی به من عطا میگردید،بر من وحی میشد،بنا بر این امید من آنست که پیروانم در روز قیامت بیشتر از سایر انبیاء باشد"7
قدخلت من قبلهم المثلات...
(سورهی رعد آیه 6) در مجمع البیان/ج 6/صفحهی 278"المثلات"را اینچنین معنی میکند:
العقوبات التی یقع بها الاعتبار عقوبتهائی که بدانها پند توان گرفت...
حال رسول اکرم(ص)در روایت فوق میخواهد بفرماید که معجزات پیامبران سلف همانند معجزات حضرت موسی(ع)و حضرت عیسی(ع)"مثله"بوده و جنبهی اعتبار و پندگیری داشته که معمولا انسانها با مشاهدهء آن معجزات بدانها میگرویدند.اما معجزهء من همان وحیی بود که به من نازل گردید..."مترجم"
پی نوشت ها:
(1)-یعنی از ناحیه و وجههء نظم و بیان قرآن و عدم سنخیت آن با نظم و بیان کلام آدمی ..."مترجم".
(2)-لسان عربی مبین.
(3)-سورهی اسرار آیه 88
(4)یعنی لفظ"اعجاز قرآن"...مترجم"
(5)-یعنی همانطور که یک آیهی قرآن و یک سورهء قرآن اعجاز میباشد،ده سوره و 50 سوره و 114 سوره قرآن در یک سطح و بطور یکسان نیز اعجاز میباشند..."مترجم"
(6)-مثله عقوبت و مجازاتی که محتوای عبرتگیری داشته باشد و جمع آن"مثلات" میباشد که در قرآن کریم آمده است
(7)-سلامت معجزات سایر انبیاء از قبیل عصا و ید بیضا و مرده زنده کردن و طوفان نوح و سرد و سلامت شدن آتش بر حضرت ابراهیم و...منحصر به زمان خود آنها بود و از میان رفت،اما معجزهء رسول گرامی اسلام همچنان باقی است و تا دامنهی قیامت باقی خواهد ماند و لذا طبیعی است که در طول زمان و تا آخر دنیا و قیام قیامت کبری بر اساس این معجزه خالده و جاویدان،پیروان حضرت محمد(ص)و ایمان آورندگان به اسلام روبه فزونی گذارده و از پیروان سایر ادیان پیشی گیرد"مترجم"