امید و رحمت؛ کودی است برای درخت وجودی آدمی!

وجود آدمی نیز مانند یک درخت با اراده و ثمر بخش است، اگر سالم و بی عیب باشد خرم و با نشاط است، میوهها و شکوفهها میدهد، بر سر ها سایه میافکند، رهگذران در سایهاش از رنج آفتاب میآسایند.
اگر درختی از لحاظ ریشه و تنه سالم بوده باشد و آنگاه به واسطه بعضی پیشامدها و در اثر برخی علل و عوامل خارجی میوهاش از بین برود و یا برگش بریزد و یا شاخهاش قطع شود، سرما شکوفهاش را بزند و یا پرندگان میوهاش را منقار بزنند و فاسد کنند و نظیر اینها، در عین اینکه موجب تأسف است باعث نگرانی نیست، چرا؟
زیرا خود درخت اگر سالم باشد بار دیگر برگ و شکوفه خواهد داد، میوه خواهد داد، از نو جوانه خواهد زد و سایه خواهد انداخت، در این گونه مواقع است که آدمی به خود حق میدهد که خود را تسلی داده و بگوید: "سر خود درخت سلامت باشد".
وجود آدمی نیز مانند یک درخت با اراده و ثمر بخش است، اگر سالم و بی عیب باشد خرم و با نشاط است، میوهها و شکوفهها میدهد، بر سر ها سایه میافکند، رهگذران در سایهاش از رنج آفتاب میآسایند، مانند همان درخت انواع حوادث و پیشامدها ممکن است داشته باشد، ممکن است کودکان به او سنگ بپراکنند.
آدمی سالها زحمت میکشد و رنج میبرد و دسترنجی تهیه مینماید، بعد در اثر حوادثی آن دسترنج از دستش میرود، سرمای فقر او را بی برگ و نوا میسازد، متاع دنیا ربوده شدن و سوختن و غرق شدن و هزاران آفت دیگر دارد، در عین اینکه این حوادث موجب تأسف است، برای یک روحیه سالم و با نشاط و امیدوار جای نگرانی نیست.
همان طوری که اگر یک بدن، جوان و سالم بود وارد شدن جراحتی چندان نگرانی ندارد ولی بدن ناسالم و مبتلا به مرض قند مثلا، مدت ها وقت لازم است تا بتواند یک زخم کوچک را جبران کند.
روحیه سالم و با نشاط و امیدوار نیز چنین است، هر نقصی را جبران میکند. مصیبت آن وقتی است که آفت به ریشه درخت بخورد، اگر آفت به ریشه خورد محفوظ ماندن شاخه و میوه و برگ و شکوفه اثر ندارد. اگر خدای ناخواسته آدمی در ناحیه روح و قلب و احساسات پژمرده و افسرده باشد، ناراضی و ناخشنود باشد، به جهان بدبین باشد، خودش را تک و تنها و بی غمخوار و مدد کاری ببیند، دیگر همچو شخصی نه برای خودش و نه برای دیگران مفید نخواهد بود، آنچنان زندگی با مرگ چندان تفاوتی ندارد هر چند هزاران برگ و نوا داشته باشد.
در قرآن کریم این تعبیر زیاد آمده که خسران و بدبختی آنجاست که آدمی در ناحیه معنی و روح ببازد، باختن اثرات و ثمرات زندگی چندان اهمیت ندارد. زندگی اگر باشد، همیشه اثرات و ثمرات دارد، ولی خدای ناخواسته اگر آدمی مثلا امید و رجاء خود را ببازد و از دست بدهد اهمیت فوق العاده دارد. بالاتر از آن، هنگامی است که ایمان و معرفت خود را ببازد، زیرا ایمان است که منبع امید و رجاست، ایمان است که توکل و اعتماد و امیدواری میآورد.
آدم با ایمان هیچوقت خودش را تک و بی مدد کار و بی غمخوار نمیبیند، همیشه در نماز میگوید: "خدایا تو را میپرستیم و از تو مدد میخواهیم".
آدم مۆمن میگوید: "خدایا ما به تو توکل کردهایم و به سوی تو بازگشت کردهایم". آدم با ایمان فرضا در اثر پیشامدهای روزگار صدمات و لطماتی ببیند، چندان نگرانی ندارد.
قرآن کریم خطاب به رسول اکرم میفرماید: بگو من هم مانند شما بشری هستم، مثل شما خواب و خوراک و احتیاجات دارم، مثل شما میل و فکر و آرزو دارم، آنچه نوع بشر باید داشته باشد من دارم، با این فرق که به من وحی میرسد که خدای شما و معبود شما یگانه است، بنابراین هر کس که امید لقاء پروردگار خود را دارد لازم است عمل نیک انجام دهد و با خدا هیچ کس را شریک نسازد.